
واکنش یانکیها به سیلی موشکی سپاه به پادگان آمریکایی، تبلور ترس و لرز کاخسفید بود
عینالجسد
نویسنده : حسین قدیانی
اولین گام برای تحقق #انتقام_سخت و جبران خون مظلومانهی حاجقاسم سلیمانی، آنقدر بهموقع بود که با بهت و حیرت مقامات کاخسفید مواجه شد. طیفی از واکنشهای متضاد، شاهد این ادعاست و فقط کم مانده بود مدعی شوند که اصلا کشوری به نام عراق وجود ندارد که آمریکا بخواهد پایگاهی نظامی در آن داشته باشد! نکتهی مهمتر، عقبنشینی آشکار ترامپ از تهدیدات هرروزهی خود بود؛ واقعا اگر سیلی موشکی سپاه با «فاتح» و «قیام» تنها در حد قلقلک کفپای «عینالاسد» بود، چرا رئیسجمهور واقعا گاوچران، با لرزانترین دست ممکن، ضمن پسگرفتن همهی ادعاهای خود، حرف از صلح و آشتیکنان با ایران زد؟! بیفزاید خداوند بر درجات امام راحل که همیشهی خدا تأکید داشت؛ «راه مقابله با آمریکا، نه عقبگرد، بلکه اتفاقا پیشروی است!» تاریخ این ۴۰ سال، پیش روی ماست؛ هر کجا با طرف یانکی، زیادی از در مدارا و نرمش وارد شدیم، نتیجهی عکس گرفتیم! «برجام» آخرین و البته پررنگترین مثال آن است! حقیقتا امثال ترامپ و اسلاف و اخلافش، زبان برّان «قیام» و «فاتح» را بسی بهتر از لسان نرم و لیّن دیپلماتهای ما متوجه میشوند؛ اینجا جلو میآیند و مدام مطالبه میکنند لیکن آنجا مجبور به عقبنشینی میشوند. بهزعم من، مقامات حاکم بر کاخسفید فهمیدند که اگر از سیلی حیدری بر بناگوش «عینالاسد» درس نگیرند، بیش از پیش باید شاهد «عینالجسد» باشند! و ایضا «پروازهای یواشکی» که صدایش البته همهجا پیچید! حالا یانکیها «بزرگترین آمبولانس هوایی آمریکا» را نیز مجبور به تجربه شدند که جماعتی عظیم از مجروح و مصدوم را به آلمان میبرد! همهی اینها یعنی عزم جمهوری اسلامی برای انتقام خون سپهبد سلیمانی، جزم است. اینکه آمریکاییها ابتدا به ساکن سعی کردند اثر این ضربه را کم و ناچیز جلوه دهند، با آنچه بعدها مستند شد و عکس شد و خبر شد و مخابره شد و تحلیل شد، متفاوت بود! این شگرد البته شگرد همیشگی اتاق بیضی است؛ «بزرگنمایی ضربهای که میزنند و کوچکنمایی ضربهای که میخورند!» بماند که اصل مسئله را و چند و چون کار را، خود دونالد ترامپ بهتر عیان کرد و در حالی که احتمالا جهان منتظر یک غرش از این شیر بیخرد بود، ناگهان او منادی دوستی شد که «با ایران میتوان حرف از صلح زد!» بلاشک «عینالاسد»های بیشتری تبدیل به «عینالجسد» خواهند شد، اگر حضور فسادآور آمریکاییها در منطقه ادامه داشته باشد. جز جنگ، ترور، پرورش تروریست، تبلیغ تروریسم و تشویق آتش و آتشافروزی و فتنه و اختلاف، هیچ رهاورد دیگری نداشته حضور آمریکا در منطقه! در این باره حتی افکار عمومی خود مردم آمریکا هم قائل به ادامهی حضور پر از هزینه و بیسود سربازان و سرداران ارتش آمریکا در غرب آسیا نیست! آیا کدام ژنرال آمریکایی و جسد کدام فرماندهی یانکی قادر است آن حماسهی باشکوهی را بیافریند که پیکر حاجقاسم ما آفرید؟! این خود نشانهی واضحی است که در منطقهی «غرب آسیا» و بلکه «قلب جهان» هیچ انسان خردمندی متوقع هیچ خیری از جانب یانکیهای آنسوی اقیانوس نیست! آیا ترامپ، این را میفهمد؟! باید صبر کرد...
سردبیر: داغ شهادت مظلومانهی سردار سلیمانی را خیلی زود ۲ حماسهی بینظیر، ملی و دشمنشکن، تا حدی جبران کرد؛ نخست، تشییع باشکوه، بینظیر و حقیقتا معجزهوار حاجقاسم که شهر به شهر روی دوش میلیونها پروانهی عاشق بدرقه میشد و دومی هم سیلی حیدری موشکهای «فاتح» و «قیام» بر پیکرهی «عینالاسد» بود که رسما بدلش کرد به «عینالجسد»! هم عظمت حماسهی اول و هم بزرگی این ضربت متقابل، سببساز موجی شد که البته همزمان تلخ بود و شیرین! تلخ چون حاجقاسم از میان ما رفته بود و شیرین چون برکات خونش به عینه داشت دیده میشد، لیکن حتی آن تلخی هم، بیش از آنکه از جنس عزا باشد، از تبار حماسه بود که شهید و شهادت، بیش از تسلیت، تبریک دارد! الحمدلله چنان وحدتی شکل گرفت که زیر تابوت آن سردار دلها، میشد همهی طیفها و همهی رنگها را به نظاره نشست و این مهم، آنقدر برای رهبر معزز، عزیز بود که از همگان خواستند؛ اتحاد حاصله به یمن خون حاجقاسم ادامه پیدا کند اما در این میان ۲ حادثه رخ داد که تلخیاش دقیقا از جنس ماتم بود؛ یکی کشتهشدن شماری از هموطنان در ازدحام تشییع کرمان و دیگری سقوط طیارهی اوکراینی و باز هم کشتهشدن شمار دیگری از هموطنان که حالا در سطور بعد مجزا به آن میپردازیم. راستش را بخواهید، گاهی میتوان به بندی از وصیتنامهی شهیدی ولو «سیدالشهدای مقاومت» عمل نکرد؛ ناظر بر اقتضائات و شرایط! تشییع پیکر حاجقاسم در همان اهواز کاملا ثابت کرد که این شهید را داستانی دیگر است! حتی در تهران هم مشایعت چنان عظیم بود که اقلا حوالی خیابان وصال تا میدان انقلاب، احتمال بروز هر حادثهای ناشی از حضور انبوه جمعیت میرفت و فقط خدا رحم کرد که اندوهی دیگر و لابد گستردهتر اضافه نشد! کاش معطوف به همهی اینها و نیز شخصیت جهانشمول سردار سلیمانی، در تدبیری درست، مصلحت را اینگونه تشخیص میدادیم که پیکر ایشان در حرم امام رضا علیهالسلام دفن شود تا اولا شاهد آن حادثهی تلخ کرمان نمیبودیم و ثانیا زیارت ایشان که حتما میل و تمنای بسیاری از احرار عالم است، با سهولت بیشتری میسر میشد! واضح بود از قبل که کرمان و آن گلزار شهدای دنج، هرگز کشش آن خیل بیمانند از عشاق حاجقاسم را ندارد! غلبهی نگاه ملی بر نگاه استانی یا بخشی، کاش اینجا هم نمود پیدا میکرد و به حرمت جان انسانها که دغدغهی همیشگی سردار سلیمانی هم بود، تصمیم عاقلانهتری گرفته میشد! مخاطب عاقل قطعا میپذیرد که تشییع و کفن و دفن چهرهای ملی و در مورد سردار دلها؛ فراملی، گاه میتواند تابع نظرات خود آن شخص نباشد؛ همچنان که در تصمیمی مدبرانه، برخلاف وصیت «ابومهدی المهندس» یار و همرزم حاجقاسم را در همان کشور عراق، دفن کردند، نه کنار شهیدان بهشتی، رجایی و باهنر که خواستهی فرماندهی محبوب حشدالشعبی بود! این از این! همین جا تا یادم نرفته بنویسم که برای صفحهی آخر ویژهنامهی حاجقاسم، تدارک حقیر چیز دیگری بود اما مباحث مرتبط با سقوط هواپیما باعث تغییری شد که میخوانید و میبینید! حرفهایی هست که نکتهوار مطرح میکنم؛
چرا حداقل در دوسه روز اول که واقعا امکان جنگ هم محتمل بود، پروازهای مسافری لغو نشد؟!
منبعث از سخنان صادقانه و البته شجاعانهی سردار مظلوم ما؛ «حاجیزاده» باید پرسید؛ کدام نهاد یا کدام شورا باید مسئولین اجرایی را مکلف به لغو پروازهای عادی میکرد؟! این قصور از کجا آب میخورد؟!
آیا بهتر نبود برخی مسئولین؛ اعم از دولتی یا نظامی و نیز بعضی رسانهها؛ اعم از جناحی یا حکومتی، عوض اصرار بر سقوط طبیعی طیاره و بازی با اعصاب و روان مردم، اینجور میگفتند که «فعلا مشغول بررسیهای بیشتر هستیم؟!»
مهمترین سئوال این است؛ آیا مردم باز هم گزارشها و تحلیلهای بعضی عناصر یا روزنامهها را باور میکنند؟! و بهراستی! فاجعهای آیا بدتر از آسیب به «اعتماد عمومی» متصور هست؟!
آنچه باز جای شکر دارد، اطلاعیهی ستاد کل نیروهای مسلح هست که کاش زودتر صادر میشد و حتی جا داشت کنفرانس خبری سردار عزیز ما نیز ولو یکروز زودتر انجام میشد! واضح است که از قبیل این اشتباهات در همهی ارتشهای دنیا دیده میشود و این نیز واضح است که سپاهیان ما با گردنی باریکتر از مو، همیشه سینه را سد شرارت دشمن کردهاند و خود را جانفدای میهن کردهاند اما اینبار و در حساسترین شرایط ممکن، میطلبید که صداقت و درایت، کمی زودتر جنبهی عملی به خود بگیرد، بلکه بازار شایعه، رونق مشدد نگیرد!
برداشت من از سخنان سردار حاجیزاده این بود که احتمال دارد در این مقطع حساس و برههی واقعا دیگر خاص، برخی نقشهی تضعیف قوای مسلح را کشیده باشند؛ همانها که در کمال پرروی و بهوقت انتخابات، خود را «فرشته» و سپاه را «دیو» خواندند! اگر چه ما در «حق» حق نداریم بر اساس فرضیات، حکم صادر کنیم لیکن اقلا بگذارید این «احتمال» را بدهیم که در آستانهی جنگی که بعید نبوده و نیست شکل بگیرد، عناصری همان خوابهای «بنیصدر»ی را برای قوای مسلح ما دیده باشند! فرض است بر مسئولین که آنی غافل از این احتمال نباشند.
بند بالا البته به معنای صدور مجوز برای گروکشیهای سیاسی نیست! باید اجازه داد مسئولینامر کارشان را بادقت انجام دهند و الا هیچ کمکی به هیچکس نکردهایم!
***
و در نهایت، شکایت را میبریم نزد خدا، از این همه تشدید فتن؛ ویژهنامهای که با #اشک شروعش کردیم و با #عشق ادامه دادیم، لاجرم چون #زهر در کاممان نشست! فریادرسی باید ای خدای بزرگ! با کدام پیامبر، ما را اشتباه گرفتهای که این همه سخت، امتحانمان میکنی؟! الهی العفو...
در عصری که کسب ۴ رأی از فلان و بهمان قشر جامعه، بعضی نامزدهای انتخاباتی را تا مرز عجیبترین خوشرقصیها پیش میبرد، این شهادت #محمدباقر_قالیباف به جوانمردی، مسئولیتپذی و بلکه فداکاری و ایثار سردار حاجیزاده که مسبوق به سابقه هم هست، از اخبار خوش این روزها و شبهای حقیقتا ناخوش ماست؛ بهتزدگی از رخداد تلخ سقوط هواپیما قطعا سزاوار است و انتظار پاسخگویی مسئولین نیز، ولی بهنظر میرسد باز هم بهانهای فراهم کردهاند و دستاویزی ساختهاند تا در حساسترین مقطع تاریخ انقلاب، در حالی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بزنند که فقط یکهفته از شهادت سردار نیروی قدس این نهاد خدوم و مظلوم میگذرد! ما به اینکه #سپاه هم از دوست بخورد و هم از دشمن، عادت کردهایم ولی خیلی وقت بود چنین کاندیداهایی ندیده بودیم که شرف و وجدان را همچنان از کسب ۴ تا #رأی مهمتر بدانند! حاجیزاده از جنس سلیمانی است؛ مراقب باشیم اغیار، سینهسپرکردهها را قربانی نکنند! امتحان سختی پیشروی ماست...