
کاش در «طرح ولایت» هم مثل «مکتب ولایت» عوض عشاق حرف یاوه امثال شهید کاوه تربیت میشد
محمودِ آقا
عناصر نامحمود محصول مستقیم سیاستورزی کسانی هستند که درک درستی از پیچ و خم وادی سیاست ندارند
نویسنده : حسین قدیانی
سردبیر روزنامهدیواری حق: احوالپرسی پدر شهید والامقام محمود کاوه با جناب ماه زیر نگاه همیشه مقتدر حضرت روحالله. من این عکس را خیلی دوست دارم. اینکه پسر همین پیرمرد، روزی در مشهدالرضا شاگرد مکتب خامنهای بود و بعد چنان خوش درخشید که سیدعلی از محمود کاوه با عنوان «استاد» یاد کرد. وقتی نطفهی پاک و لقمهی حلال با انوار بیپایان منبر پیامبر جمع شود، باید هم نتیجه بشود محمود کاوه. شهیدی که هر چه در نوجوانی از حضرت آقا آموخته بود، در جوانی توشهی راه رهاییبخش خود کرد. ثمرهی درس و بحث خامنهای این «محمود» است، نه آن «نامحمود» که از قضا بهار هشتاد و چهار به او توصیه کردند که نامزد انتخابات نشود. بحث امر و نهی نبود؛ خیرش را میخواستند. او هم قول کنارهگیری داد ولی اصرار افراطیهایی که بعدها «حزب پایداری» را راه انداختند، در نهایت باعث شد احمدینژاد زیر قولش بزند و البته در کمال شگفتی انتخابات را هم ببرد. شاید چهار سال اول دولت نهم، آنهایی که به برخی اخبار خاص دسترسی داشتند هرگز متوجه این نکته نشدند که راز آن نصیحت مشفقانه چه بود لیکن از اولین روز دولت دوم نامحمود به بعد، همهی اهل فن به مرور ملتفت شدند که حق صد در صد با خامنهای بود. معالاسف این چیزها را نه تودهی مردم میدانند و نه حتی بدنهی جریان انقلابی که به گمانم به یک خانهتکانی اساسی نیاز مبرم دارد. اولا دفاع رهبر انقلاب بسته به ضرورت از همهی رؤسای جمهور بوده و به شخص خاصی محدود نمیشود. کم نبوده که حضرت آقا از هاشمی و خاتمی و روحانی دفاع کنند؛ در حالی که در آن طرف سکه، نقدشان متوجه نیروهای مؤمن و حزباللهی بوده باشد. عباراتی نظیر «چرا توجه نمیکنند؟» یا «چرا گوش نمیکنند؟» غالبا خطاب به من و ما بیان شده که خیلی وقتها درک درستی از نصایح خامنهای نداریم. ثانیا اگر در چهار جا دفاع رهبر انقلاب از دولتین نهم و دهم ویژه بوده، این را هم باید دید که کمتر رئیسجمهوری اندازهی احمدینژاد از حضرت آقا تذکر گرفته. سر همین است که در آن خطبهی تاریخی، اگر چه خلف صالح روحالله بیان داشت که در این مورد و آن مورد، نظر منتخب اکثریت به نظر رهبر نزدیکتر است لیکن دفاع محکم امامجمعهی بصیر و به معنای حقیقی کلمه «خطیب» از آقایان هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری نشان داد که مرزبندی ولیفقیه با پوپولیسم و پوپولیستها تا چه حد پررنگ است. حزب همچنان احمدینژادی پایداری در این قبیل مواقع، آنقدری معرفت ندارد که بیاید برای ولایت سینه سپر کند تا حضرت آقا بیخود و بیجهت برای نامحمود احمدینژاد هزینه ندهد. فیالواقع رشد بادکنکی احمدینژاد و امثالهم در عالم سیاست، ثمرهی طبیعی «طرح ولایت» است، نه «مکتب ولایت». این هم که جهال مدعی، کیلومترها جلوتر از ضد انقلاب، راه به راه نظام برآمده از انقلاب را به «فساد سیستماتیک» متهم میکنند، باز از تشعشعات طرح ولایت است. آقای مصباح از آنجا که فیلسوف بود، به سیاست هم با عینک فلسفه نگاه میکرد و این در حالی است که اساسا سیاست، منطق متغیر و منعطف خودش را دارد. علم سیاست، نه به خشکی فلسفه است و نه نسبتی با جبر و مثلثات دارد. در حوزهی انتخاب اصلح، بارها این اواخر مرحوم مصباح دچار اشتباه شد و برای نظام، هزینه درست کرد؛ چرا که «پدر معنوی پایداریها» اصلا «سیاستمدار» نبود و الا در همان بهار هشتاد و چهار متوجه این نکتهی بدیهی میشد که فروختن محمدباقر قالیباف به محمود احمدینژاد، درجهی آخر به ریاستجمهوری حسن روحانی منتهی میشود، نه تکرار محمدعلی رجایی. اعوان و انصار پایداری عادت کردهاند که در جواب این حرفهای حق و البته تلخ، حقیر را متهم به اهانت به مصباح کنند؛ حال آنکه بزرگترین اهانت به فیلسوف فقید این بود که جماعت ناپایدار، ایشان را مجبور به هجرت از حوزه به حزب و از تهذیب به تحزب کردند. وقتی حتی رسایی و کوچکزاده هم از پایداری انشعاب کردهاند، یعنی شیوخی همچون آقاطهرانی و جلالی و روانبخش و بلکه خود مصباح ابدا مرد میدان سیاست نبودند و در کار منسجم تشکیلاتی هیچ نسبتی با بهشتی بزرگ نداشتند. برویم به استقبال فحاشی پایداریچیها که در ده سال گذشته به قدر کافی اخلاقشان دست حق آمده. در نهایت، سلام خدا بر آن جوانمرد که در نام و مرام «محمود» بود و برخاسته از «مکتب شهیدپرور ولایت».
حسین قدیانی