
قهر مهر، منورترین ستارهی حضرت ماه را از ما گرفت
آیهی الله
وقتی آنور سید، جوادی مینشست و اینورش تو، ما قمر منیر ولایت را ستارهباران میدیدیم
حق: نه که میدانستم تابستانها پای قلهی دماوند آفتاب میگیری، جادهای باریک را در وسط هراز پیچیدم بالا بلکه در ایرا ببینمت. ایرای زیبا و دلربای تو استعاره از همهی ایران است. چه وقت قهر بود اول مهر، حضرت حسنزاده؟ نکند خواستی عالمترین برگ درخت این قرون ماضی و مضارع و حال باشی که از خزان روزگار افتاده پایین؟ چه وقت رفتن بود علامهی ذوالفنون؟ چطور دلت آمد دل حضرت آقایی را بشکنی که آنجور در مقدمهی کتاب گرانمنزلهی انسان در عرف عرفان، در اوج جلال توصیفش کردی؟ انگار میکنم در آن واحد حافظ و سعدی و مولانا و شیخ اشراق و ابن سینا و خوارزمی و رازی و فردوسی و عطار و خیام و خواجه عبدالله و ابوریحان و مجلسی و بهایی و طوسی را از دست دادهایم. یک تنه جمع همهی اینها بودی و چه کیفی میکرد خامنهای از داشتنت. وقتی آنور سید، جوادی مینشست و اینورش تو، ما ماه را ستارهباران میدیدیم. چه وقت رفتن بود آیتالله؟ آن روز گرم گرمترین ماه سال هم که قسمت نشد زیارتت کنم. سکینهخاتون گفت: «آقا یک ساله ایرا نیامده. مریضاحوال است. بیاید هم دیدار ندارد.» ایراد از من بود، نه ایرای تو. لابد دامنم تر بود که زیارتت قسمتم نشد. لابد لیاقت نداشتم. ایرای تو حالا بدون تو چه کند؟ سر بگذارد در آغوش بام ایران و تا کی غم این داغ را زارزار بگرید؟ چه وقت رفتن بود علامهی اهل تهذیب که هیچ وقت به این اصحاب تحزب پا ندادی که امیال نارسای خود را با آمال بالابلند تو تاخت بزنند؟ هرگز فراموش نمیکنم که خروجیهای طرح ضد ولایت مصباح، بعد از تخریب بهشتی و مطهری که آن چرا در قلهک خانه داشت و این چرا ماشینش بنز بود، به خود شما دردانهی بینظیر دهر هم گیر دادند که چرا شاسیبلند؟ احمقها اسم این جهل مرکبشان را هم گذاشتهاند «عدالتخواهی». با خود آیتالله جوادی هم دیدیم چه کردند. ذنب لایغفر تبلور ذات اقدس اله این بود که مردک نامحمود را خیلی زودتر از جریان مصباحیسم شناخت و هرگز توهم نزد سوم تیر مصباح همان هفتم تیر بهشتی است. مثل کارگزاران و پایداری حزب زیاد بودند که بخواهند با شأن و منزلت تو نیز همان کنند که با هاشمی و مصباح کردند اما تو خود در بیعت محض حضرت آقا بودی و هیچ دوست نداشتی جمعی نادان بخواهند با وجود آقا ازت آقابالاسر بسازند. اگر کارگزاران راه روحالله را پیچاند و برای بیعت با هاشمی پیچید به کجراههی فساد اقتصادی، پایداری هم درست علیه راه حضرت ماه رفت در خیمهی مصباح تا به خیال خام خود از «مطهری زمان»، «بهشتی دوران» هم بسازد. آه از این فساد سیاسی. کاش نمیرفتی آیهی الله!