
«نمایندهی فیزیکی ولیفقیه» اهانت نیست؛ حقتان است آقای شریعتمداری
باطل گفت و حق شنود
من الیالابد فرزند جسمانی، روحانی و ایدئولوژیک شهید اکبر قدیانی هستم
حق: علاقهی بابااکبر به شهید بهشتی تا آن حد بود که هفت تیر شصت به محض آنکه متوجه آن حادثهی همچنان جانخراش شد، دست من و خواهر و مادرم را گرفت و مسافرت تابستانیمان را نیمهتمام رها کرد تا همگی با هم در مشایعت پیکر سیدالشهدای انقلاب اسلامی و هفتاد و دو تن از یاران گرانقدرش حضور داشته باشیم. من البته هیچ خاطرهی روشنی از پدرم ندارم و حتی همین خاطره را هم از مادرم شنیدهام ولی بدا به حال حاجحسین با این منطق لقش. فراوان از دوستان بابااکبر شنیدهام که پدرم در همهی دوگانههایی که مصباح عادت داشت با بهشتی بلکه با خمینی بسازد، مخالف محض دیدگاه مصباح بود. اگر منظور مدیرمسئول کیهان از «گناه بزرگ» اهانت است که ابتدا به شهید و خانوادهی شهید اهانت شد. مواجههی من با مصباح یعنی متن دقیق و مؤدبانهی «اما بهشتی زمان کیست؟» لیکن ده سال تمام از مصباحیستها فحش و توهین و تحقیر شنیدم و عاقبت مجبور شدم جوابشان را بسته به لیاقتشان بدهم. علیالظاهر برای سردبیر کیهان فقط اهانت به مصباح «گناه بزرگ» محسوب میشود. آقای شریعتمداری! بزرگترین گناه برای یکی مثل شما این است که با وجود کوهی ادعا مبنی بر عدالت و مردمداری و پاکدستی و چه و چه، یک ثانیه هم برای حق بیمه رد نکردهاید و این در حالی است که بیشترین نوشتههایم هنوز هم متعلق به روزنامهی کیهان است. حالا بیشتر درک میکنم امثال آسیه باکری را که چرا امثال شما را از هیچ هم کمتر حساب میکنند. اصلا فرض کنید پدر من مؤسس حزب پایداری. باز هم تقسیمبندی جسمانی و روحانی حضرتعالی زشت بود و پلشت. از من نه، کاش از پدر شهیدم حیا میکردید. سر جدتان بیندازید سطل آشغال این خطکش طرح آشغال ولایت را که برای شهید هم ایدئولوژی جعلی خلق میکند. بهشتی والامقام از سیاستورزی مصباح سیاستنشناس متنفر بود؛ چون همین روزها را میدید. فقط نقل شریعتی نبود؛ بهشتی اساسا با مشرب مصباح مشکل داشت. مشرب مصباح یعنی اسکرینشات همین قطعه از مرقومهتان. سالهای اخیر مکرر جریان عدالتخواه و البته عدالتنفهم ضمن عبور از بنز مطهری و قلهک بهشتی، حتی به قلک خامنهای هم گیر داد و چشم در چشم حضرت آقا ایشان را به عدول از عدل متهم کرد اما هیچ صدایی از شما درنیامد. ولایت به طرح ولایت مصباح نیست، به دفاع جانانه از حضرت ماه است؛ به خصوص وقتی حزبالمصباحیها دارند رهبر انقلاب را میزنند. دفاع از خامنهای در برابر روحانی هنر نیست؛ هنر آن است که از سیدعلی در مقابل مصباحپرستهای ضد حاجقاسم دفاع کنی. به شهید درشتی کردند و بعد از ده سال سکوت، دستآخر جوابشان را به ناچار دادم. حقشان بود. همچنان که این متن نیز حق شما است. «حق» مثل «کیهان» نیست که خطکش طرح ولایت بگذارد روی جلدش و دختران ایران را ناظر بر رفتن به اربعین یا رفتن به ورزشگاه به «راهیان آزادگی» و «قربانیان آزادی» تقسیم کند. این بازی شما در زمین علینژاد بود. البته عادت کردهاید به این بازیخوردنها. متأسفانه افراط در ذات شما نهادینه شده حاجحسین! لطفا نمایندهی جمهوری اسلامی در کیهان باشید؛ نه نمایندهی حکومت اسلامی. بگذریم که حکومت اسلامی با خطکش مصباح آنقدرها با حکومت طالبان فرق ندارد. آن مصباح که برای رهبر انقلاب «عزیز» بود، مصباح حوزه بود؛ نه مصباح حزب. فقط خدا میداند که مصباح پایداریهای ساکت خمینی و پایداریچیهای ساکت خامنهای چه بلایی سر دین و دنیای این مردم آورده. راه بهشتی باز است؛ توبه کنید از گناه بزرگ مصباحپرستی...