
اگر «بهشتی خمینی» ملتی بود برای ملت ایران «بهشتی خامنهای» امتی است برای امت اسلام
نصر من الله
بهشتی مدیر بود، نه معلم. سیاستمدار بود، نه درسمدار. اهل حوزه بود اما پایی در حزب داشت. دانشگاهی بود لیکن فراتر از دانشگاه میاندیشید. با این همه، چه بسیار کارها که از بهشتی برنمیآمد و مطهری، دیروز و مصباح، امروز انجامش میداده و میدهند اما معلم نیز توانایی انجام کارهای مدیر را ندارد و معالاسف خامنهای بهشتی ندارد. نه آقا که هر دو جریان اصولگرایی و اصلاحطلبی هم بهشتی ندارند. ما هم بهشتی نداریم و ملتی برای ملت خود نداریم و پر نکردهایم لابد این خلاء بزرگ را که گاهی از مولای خود «أین عمار» یعنی «أین بهشتی» میشنویم. خمینی اما نه فقط بهشتی حتی خامنهای هم داشت. پس کجاست «بهشتی خامنهای» که با مدیریت خود جمع کند انقلابیها را زیر یک سقف؟ آیا خود حضرت آقا؟ عجبا! وظایف بهشتی هم امروز روی دوش رهبر انقلاب افتاده. حق با همهی احترامی که برای بزرگان این مرز و بوم در عرصههای معلمی و مدیری قائل است، اعتقاد دارد ما امروز بهشتی نداریم. اگر امروز بهشتی داشتیم، به جای این همه حزب انقلابی، یک جبههی حزباللهی داشتیم و این همه لیست ناقص نداشتیم. دیروز سیصدهزار شهید در یک جبهه جا شدند؛ امروز در این همه جبهه سیصد نماینده جا نمیشوند. دیروز در گلیمی جا میشدند شهدا؛ امروز در اقلیمی نمیگنجند سیاسیها. دیروز احساس تکلیف عطر شهادت میداد؛ امروز بوی قدرت میدهد. دیروز جبهه پروازمان میداد؛ امروز جبههها زمینگیرمان میکند. دیروز به جبهه که میرسیدیم، اختلافات فراموش میشد؛ امروز داخل جبههها تازه اول دعوا و مرافعه است. خواننده لابد میداند که قرار نیست ولیفقیه، هم ولیفقیه باشد و هم نقش بهشتی را بازی کند. روزگاری با زبان بیزبانی نوشتم: «خ م ی ن ی در خمینی و خامنهای مشترک است؛ یعنی من هر وقت مینویسم خامنهای در دل خود خمینی هم دارد اما خامنهای یک «الف» یک «ها» از خمینی بیشتر دارد که روی هم میشود آه و ما اجازه نمیدهیم آه حضرت ماه گره بخورد به سینهی چاه». گیرم این ادعا درست لیکن بهشتی زمان ما کیست؟ این درد آنجا تشدید میشود که دگر بار مرور کنیم خاطرهی مجروح نازنین بیمارستان بهارلوی تهران را. آنجا که «حافظ هفت» روی تخت بود و تلویزیون داشت شعار مردم را پخش میکرد: «آمریکا در چه فکریه؟ ایران پر از بهشتیه!» این هم یکی دیگر از آن تجلیهای حکمت حضرت آقا که ناراحت شدند از این شعار: «کجای ایران پر از بهشتیه؟» احتمالا آقا این روزها را میدید. این روزهای جهنمی احزاب بیبهشتی. این روزهای منممنم. یاد آر روزنامهی یانکی را که مسرور از شهادت بهشتی با تیتر درشت نوشت: «بولدوزر آیتالله خمینی از کار افتاد!» اما عجبا از تلخ و شیرین روزگار که بولدوزر آیتالله خامنهای تازه کارش گرفته. قصهی این استعاره چیست؟ بولدوزر آیتالله خامنهای کیست؟ قصه این است: اگر «بهشتی خمینی» داخل مرزهای جمهوری اسلامی عصبانی میکرد آمریکا را اما «بهشتی خامنهای» بیرون از مرزهای جمهوری اسلامی و در مساحتی به بزرگی منطقهی مقاومت عصبانی میکند اسرائیل را. از خوش روزگار «بهشتی خامنهای» هم اهل تحزب است: حزبالله. روزگاری خمینی در آرزوی تشکیل هستههای مقاومت جهانی بود و بدین سان «أین عمار» میگفت، لیکن خامنهای گاهی که «أین عمار» میگوید، فقط مصرف داخلی دارد. در زمانهای که مرزهای جغرافیایی کارکرد خود را از دست دادهاند، اقتدار خامنهای را بنگر که بهشتیاش در خط مقدم جنگ با ابلیس، محبوبترین فرد جهان عرب است. اگر «بهشتی خمینی» ملتی بود برای ملت ایران «بهشتی خامنهای» امتی است برای امت اسلام. کاش به پاس این همه حماسه، اندکی اصولگرایان عزیز ما در داخل عطر بهشتی بگیرند. انتخابات فقط انتخابات مجلس نیست. امتحانات بزرگی در پیش است. اگر در داخل نمیتوانیم «بهشتی خامنهای» شویم، آیا بوی بهشتی هم نمیتوانیم بدهیم؟