
نامهی #حسین_قدیانی به #کیمیا_علیزاده
سیاست به تو نمیآید
سلام آهوی گریزپا! برای متنم این عکست را انتخاب کردم، نه به خاطر حجابت. مثل زلف پریشان تو را هر روز در همین آبادی خودمان داریم میبینیم. دروغ حجاب اجباری مثل دروغ تقلب میماند و با یک من سریش هم به جمهوری اسلامی نمیچسبد. لطفا از گشت ارشاد حرف نزن که بیشتر به قائمموشک شلحجابها با نیروی انتظامی شبیه است تا تحکم حکومت. این عکس را انتخاب کردم، فقط چون زیر پرچم اللهنشان ایران، خوشگلتری. آرامتری. خندانتری. هر چه پناه است، در سایهی این بیرق سه رنگ است که چه خوش مزین شده به نام الله. ذیل این لوای مقدس، برنز گرفتی و رهبر معظم دستور داد طلا حسابش کنند. کیمیا نام تو بود و کیمیاگری مرام خامنهای. به که فروختی این پدر صاحبمحاسن را که مکرر گفته اگر جوانی عکس مرا آتش هم زد، باز وظیفهی حزبالله، صبر است و سکوت؟ به چه فروختی این سید را که آنجور هوایت را داشت؟ خواهر عزیزم! رفتنت هجرت نبود؛ تجارت بود و تو در این داد و ستد، هیچ چیز نصیبت نشد. حتی در همین عکس هم کمی از موهایت معلوم است. بهتر نبود همینجا دور از چشم ونهای پلیس، پرده از الباقی موهایت برمیداشتی اما در المپیک باز هم سنگ کشور خودمان را به سینه میزدی؟ دیدی که ناظر بر بغضت، بیشتر توئیتهای جوانان انقلابی این بود که برگرد! جز معدودی، واکنشها همه پدرانه و برادرانه بود. این در حالی بود که زعمای المپیک، ضمن سوءاستفاده از لطافت تو، بدترین کاسبی سیاسی را با ورزش کردند. بدون کسب سهمیه آوردندت المپیک و نشاندندت مقابل یک ایرانی دیگر. حکم شرافت این بود که تن به این تقابل نمیدادی و حق نان و نمک وطن را نگه میداشتی. تو اما اخیرا یک بیانیهی خیلی بد نوشتی علیه اصلت. علیه اصالتت. علیه خاکت. شک نکن که مصداق اختناق همین کار کجی بود که غربیها به واسطهی تو با ایرانت کردند. یا نفهمیدی یا خودت را زدی به نفهمیدن؛ ولی اقلا حواست به فرق علیزاده با علینژاد باشد. تکواندو سوای مزدوری است. حیف باشد کمربند مشکی را بلند کنی علیه دیاری که از آنجا برخاستهای. سیاست به تو نمیآید؛ به شهادت رفتارت بعد از برد ناهید کیانی. خدا هنوز در وجدان تو، چند تایی روزنهی سفید نگه داشته. سیاهش نکن. تنها یک قطره از خون سردار بیغروب دلها کافی است تا بدانی انقلاب اسلامی دقیقا در تضاد با چشمآبیهای تروریستپرور است. زیر برج ایفل چه کرد مکرون با جلیقهزردها؟ فنارسه مهد آزادی نیست. بوی خون میدهد ادوکلنهای پاریس. مفت فروختی گلاب قمصر و غزل قیصر را. پیجم را ببین! رو کن دوباره به امام رضا و برگرد صحن انقلاب...