
یک شرح مشروح بر دو دست مجروح
وضوی حق
توضیح سیدناصر حسینیپور دربارهی عکس معروفش با حاجقاسم سلیمانی
اینجا محل کار قبلی من «دبیرخانهی شورایعالی امنیتملی» است. سال نود و شش که بعد از شش سال تصمیم گرفتم برای ادامهی #تحصیل و #تدریس از دبیرخانه بروم، همانجا (طبقهی بالای این عکس) از حاجقاسم #خداحافظی کردم. حاجی وقتی ایران بود، هفتهای یکبار در جلسات مرتبط با خودش در #دبیرخانه شرکت میکرد. وقتی حاجقاسم متوجه شد دارم میروم، گفت: «یعنی ما دیگه شما رو اینجا نمیبینیم؟» گفتم: «بیشتر از این توفیق نداشتم!» بعد آمدیم سالن پایین. حاجی #وضو گرفت و آمد اما هنوز آستینهای لباسش را پایین نیاورده بود. در همین حین، یکی از همکاران درآمد: «نمیخواین یه عکس یادگاری ازتون بگیرم؟» و حاجی مثل همیشه با بزرگمنشی و در حالی که دوباره صورتش را طرف من برگردانده بود، پاسخ داد: «با کمال افتخار! شما که تو آغوش حضرتآقا عکس دارین؛ ما هم که سرباز آقاییم!» هم دیدار آخرم بود با ایشان و هم لحظهی خداحافظی. بعد هم گفت: «بذار همون جایی رو ببوسم که #آقا بوسیده!» بعدها عکس در #اینستاگرام منتشر شد و اتفاقا خیلی هم دیده شده و چرخ خورد به قول معروف؛ اما چندی بعد، مدیران سانسورچی اینستا، تمام پستهای مرتبط با حاجقاسم را از صفحهی من و البته بسیاری دیگر از صفحات اینستاگرام #حذف کردند. جالب است بگویم که بیش از دههزار کامنت، زیر این عکس منتشر شده بود اما شماری از کامنتها واقعا دلم را جریحهدار کرد: «عجب خونهی شیکی داره حاجقاسم!» یا «چه خونهی دوبلکس باکلاسی داره سیدناصر!» و از این حرفها و بلکه بدتر! خیلی بدتر! راستش تعجب کردم و تأسف خوردم که چرا بدون هیچ علم و اطلاعی، اینهمه قضاوت عجولانه و نادرست شد روی عکس یادگاریام با حاجقاسم. البته به قدر وسعم تلاش کردم جواب بعضی از این ناداوریها را بدهم که: «به پیر، به پیغمبر، اینجا نه خانهی حاجقاسم است، نه خانهی من و نه خانهی هیچکسی دیگر! اینجا دبیرخانهی شورایعالی امنیتملی است و محل کار سابقم». این عکس یادگاری البته نکتهی قابل توجهی هم دارد؛ فکر میکنم این تنها عکسی باشد که بهرغم تصور اغلب مردم، تقریبا به وضوح نشان میدهد؛ حاجقاسم از ناحیهی هر دو دست #مجروح بود. اگر کمی دقیقتر به تصویر نگاه کنید، متوجه میشوید که علاوه بر انگشتان دست راست حاجقاسم، جای شکاف در بازوی دست چپ ایشان هم مثل یک سند افتخار میدرخشد. البته یک نکتهی دیگر این عکس که اقلا برای خودم جالب است؛ تشابه رنگ و طرح و یقه و حتی دکمهی لباس من است با لباس حاجقاسم! کاش در آخرت هم توفیق این دیدار نصیبم شود! روحش شاد!