
نگاهی به تاریخچه و فلسفهی فراماسونری با تمرکز روی نقش پررنگ شهسواران معبد
بندهی خدا موسی
از آیات سورهی «اعراف» چنین برمیآید که دو کانون مهم قدرت در مصر وجود داشته: یکی فرعون و دیگری شورای داخلی، متشکل از دو بخش سپاهیان و کاهنان
نویسنده : زهرا کریمی
حدود ده سال پیش، فراماسونری از مباحث داغ ایران بود و بعد ناگهان به حاشیه رانده شد. ماسونری محصول ده سال و یا حتی چند صدسال گذشته نیست که مانند تبی یکباره بالا بگیرد و ناگهان فروبنشیند؛ بلکه از قرن دوازدهم میلادی تا کنون در حال فعالیت است. شاید بتوان «انجمن برادری» را قدیمیترین، پرنفوذترین، پرعضوترین و ثروتمندترین انجمن سری دانست. بسیاری از اعضای این انجمن از اشراف، سیاستمداران، رؤسای جمهور، سران و سردمداران حکومتها و ایالات در اروپا و آمریکا بوده و هستند. در جریان تحولات بزرگ جهان، نفوذ و نقش فراماسونری را نمیتوان انکار کرد. برای مثال، شعار انقلاب کبیر فرانسه «آزادی، برابری و برادری» از مهمترین شعارهای ماسونی است. دورهی قاجار و پهلوی، ماسونری در ایران رواج زیادی داشت و برخی از اعضای آن به مقامات بالایی رسیده بودند. این افراد، مهرههای کلیدی نفوذ سیاسی بیگانگان به خصوص #انگلیس در #ایران بودند. اسماعیل رائین در کتاب «فراموشخانه و فراماسونری در ایران» به طور دقیق و کامل به بررسی افراد و خانوادههای ماسونی در ایران پرداخته که متأسفانه سالها تجدید چاپ نشده و جزو کتب کمیاب است. فراماسونری یک فرقهی اجتماعی یا پیمان برادری به معنای «بنای آزاد» است که عقاید ماتریالیستی و اومانیستی را ترویج میکند. آنها به اصالت انسان (اومانیسم یا انسانگرایی) معتقدند و انسان را تا مقام الوهیت بالا میبرند. معمار بزرگ کائنات در فراماسونری چیزی مانند انرژی، طبیعت و یا تکامل است. سمبلها و نشانههای مشترک بسیاری بین فراماسونری و شیطانپرستی دیده میشود که بیانگر رابطهی تنگاتنگ بین آنهاست. وجود مجسمهی بافومت- نماد شیطان- در معبد چارلستون (یکی از لژهای مهم ماسونی) مؤید این ارتباط است. هر چند ماسونری رسما در اوایل قرن هجدهم میلادی در انگلستان تشکیل شد اما ریشههای آن به جنگهای صلیبی در قرن دوازدهم برمیگردد. زمانی که صلیبیها پس از کشتار فراوان به بیتالمقدس رسیدند، یک حکومت پادشاهی کاتولیک در آنجا تأسیس کردند. برای حفظ موقعیت حکومت جدیدالتأسیس، گروههای مختلف نظامی از اروپا به #فلسطین آمدند؛ از جمله گروه «شهسواران معبد» که به «سربازان فقیر عیسیمسیح» شهرت داشتند. هنگامی که بیتالمقدس به دست صلاحالدین ایوبی آزاد شد، آنها را به دلیل جنایات فراوان محکوم به مرگ کرد. بازماندگان آنها به اروپا برگشتند و به حکومتی مخفی در سایهی حکومتهای دیگر تبدیل شدند. در فرانسه به تدریج پادشاه و پاپ متوجه خطر این فرقه شدند و اعضای آن را دستگیر کردند. بازداشتشدگان اعتراف کردند که از مسیحیت دست برداشتهاند و حتی در اجتماعات خود به حضرت مسیح اهانت میکنند. سرانجام به دستور کلیسا و پادشاه، رهبرانشان اعدام شدند. سایر اعضا به اسکاتلند (تنها سرزمین پادشاهی که اقتدار کلیسا را به رسمیت نمیشناخت) پناه بردند و تحت حمایت پادشاه آنجا به تجدید قوا پرداختند. مدتی بعد با رخنه در مهمترین صنف قرون وسطای انگلستان یعنی «لژ بنایان» روش مناسبی برای حیات سری خود پیدا کردند. با شروع عصر مدرن، این لژها کاملا تحت کنترل «شهسواران معبد» درآمدند اما چرا «سربازان فقیر عیسیمسیح» به مسیحیت، مرتد و یک فرقهی بدعتگذار شدند؟ شهسواران پس از حفاری در خرابههای معبد سلیمان، آثاری کشف کردند که دیدگاهشان را نسبت به جهان عوض کرد و ریشهی تغییر عقایدشان شد؛ «کابالا». کابالا در لغت به معنی «سنت شفاهی» است. آن را شاخهای محرمانه و اسرارآمیز از یهودیت میدانند و به عنوان «عرفان یهودی» میشناسند. کابالا که از عوامل تحریف تورات است، ریشه در بتپرستی دارد. تئودور ریناخ (مورخ یهودی) در این باره میگوید: «کابالا یک سم بیصدا بود که وارد عروق یهودیت شد و آن را آلوده کرد». کابالا را یکی از بدترین انحرافات ذهن بشر دانستهاند؛ چرا که تعالیم کابالا با جادوگری عجین شده است. مورخین یهودی ریشهی کابالا را مصر باستان (یکی از قدیمیترین تمدنهای جهان) میدانند. از آیات سورهی «اعراف» چنین برمیآید که دو کانون مهم قدرت در مصر وجود داشته: یکی فرعون و دیگری شورای داخلی، متشکل از دو بخش سپاهیان و کاهنان. سپاهیان «قدرت نظامی فراعنه» بودند و کاهنان همانهایی که قرآن از آنها با عنوان «جادوگر» یاد میکند. کاهنان آمون در علومی مانند ریاضیات، هندسه و ستارهشناسی متبحر بودند و به اعتقاد مردم، قدرتهایی ویژه و دانشی محرمانه داشتند. مصریان باستان معتقد به تکامل ماتریالیستی بودند؛ به این معنی که #ماده همواره موجود بوده: «جهان زمانی به وجود آمد که نظم از آشوب نمایان شد و قبل از آن نبرد بین نیروهای نظمدهنده و بینظم بوده است». این عقاید دقیقا منطبق با نظریات ماتریالیستی مدرن مانند «نظریهی تکامل» و «نظریهی آشوب» است. به جرأت میتوان گفت که زیربنای فلسفههای الحادی مدرن ماتریالیستی را نظام الحادی فراعنه و کابالا ایجاد کرده؛ جهان به خودی خود موجود بوده و بر اساس احتمال، تکامل پیدا کرده است. آیا رونق فلسفهی کاهنان مصر باستان در زمانی که همگی مدعی گذر از سنت و رسیدن به مدرنیته و پسامدرنیته هستند، اتفاقی است؟ جالب است؛ ماسونها که از قرن هجدهم در جهان تأثیرگذار بودهاند و موجب ایجاد انقلابها و ترویج فلسفهها شدهاند، وارثان جادوگران مصر باستان هستند! بررسی نحوهی نفوذ کابالا به یهودیت و ورود آن از مصر به اورشلیم، نیازمند کنکاش تاریخی است. مدتی پس از آن که بنیاسرائیل به مصر رفتند، فرعون آنها را به بردگی گرفت. بنابراین برای نجات به تضرع و زاری پرداختند و ظهور منجی خود را هفتاد سال جلو انداختند. خداوند، بنیاسرائیل را به واسطهی حضرت موسی از ستمگری فرعون رهانید. با این حال آنها علیه دین خدا طغیان کردند و به بتپرستی و شرک گرایش نشان دادند. هم در قرآن کریم و هم در سفر خروج- کتاب دوم تورات از اسفار پنجگانه- این داستان بیان شده است. مسلما بنیاسرائیل #یکتاپرست بودند و حتی زمانی که همراه حضرت یوسف به مصر آمدند- علیرغم بتپرستی مصریان- عقاید یکتاپرستی خود را حفظ کردند اما به محض خروج از مصر، پرده از تمایلات مشرکانهی خود کنار زدند. گویا بنیاسرائیل تحتتأثیر مردمان بتپرستی که در میان آنها زندگی میکردند، قرار گرفتند و شروع به تقلید از آنها کردند. برای نمونه «گوسالهی سامری» در واقع مدلی از دو بت مصری به نامهای «هاثور» و «آپیس» بود. این تأثیرپذیری در مراحل مختلفی اتفاق افتاد. به مجرد مواجهه با کافران، عقاید انحرافی در بنیاسرائیل شکل گرفت و کمکم بروز و ظهور پیدا کرد. اینکه آنها مصر بودند #خدا را ببینند، نشان میدهد تمایل به پرستش جسمی مادی داشتند: «قالوا يا موسى اجعل لنا إلها كما لهم آلهة». گرایش بنیاسرائیل به کفر مصریان، در تحریف ایجاد شده در تورات و ورود کابالا به یهودیت بسیار مهم است؛ چرا که منشأ هر دوی آنها کفر و فلسفهی ماتریالیستی است. پس از حضرت موسی، گروهی از رهبران بنیاسرائیل، بتپرستی مصریان را پذیرفتند و اصول عقاید کاهنان مصر باستان یا همان کابالا را به یهودیت وارد و به صورت شفاهی نسلبهنسل منتقل کردند. یهودیان با پذیرش این تعالیم و علوم خفیهای که بر پایهی جادوگری بود، ممنوعیتهای مربوط به جادو را در #تورات نادیده گرفتند و به این ترتیب #کابالا به عقاید اسرارآمیزی در درون #یهودیت تبدیل شد. آن چیزی که امروزه از آن به عنوان «عرفان یهودی» نام برده میشود، چیزی جز «آیین الحادی کابالیستی مصر باستان» نیست که از مصر به اورشلیم، از آنجا به شهسواران معبد و سپس به اروپا و انجمن فراماسونری رسیده است.