عرق مرد به از دولت اوست
ریاست بر قوهی مجریه، مرد مجرب در حوزهی مدیریت اجرایی میخواهد
نویسنده : سعید احمدی
دو دوره از دولت برجام نافرجام گذشت. دیگر چند قطره بیشتر در این جام نمانده و دولت بیاعتدال تنها چند قدم تا خط پایان مجریه فاصله دارد. صد روز آخر نیز لنگهی صد روز اول. همین وقت غنیمت ناچیز هم با باید و شایدهای بازگشت بایدن به «برنامهی جامع اقدام مشترک» روز را شب میکند و روزگار ملت را شبتر. برجام برنامه نبود، بهانه بود. جادویی که به امید صبح صادق، فجر کاذب میکاشت و از دل روزنامههای زنجیرهای دروغهای ششستونی برمیداشت. شبیه یک بارداری امیدبخش اما پوچ و پر از خالی. آخر سر هم تنها چیزی که به دنیا آورد، شعار «مرگ بر فلانی» در واپسین روز دههی فجر آخرین سال دولت بود. بگذریم که شعاردهندگان، واقعی بودند یا ساختگی؛ ولی نگذریم که این معنا با واژگانی متفاوت در هر کوی و برزن، به فریاد هر مرد و زن تبدیل شده است. حتی کورها و کرها هم در اینباره لال نماندهاند. تنها کسانی از شنیدن صدای مردم عاجزند که از پشت شیشهی دودی ماشین شاسیبلندشان به آلام جامعه مینگرند. پلاکقرمزهای بیخاصیت که دولت را فقط برای تشریفات میخواهند، از درک مردمانی که با سیلی صورت خود را سرخ نگه میدارند، محرومند. کمترین مشارکت انتخاباتی دهههای انقلاب در این دوره، از جمله مهمترین دلایل واضحی است که سطح ناچیز مقبولیت و محبوبیت حسن روحانی و دولتش را آشکار میکند. حقوقهای نجومی، قلهنوردی خودرو، سقوط بیسابقهی ارزش پول ملی، زلزله در مسکن، کلاهبرداری بزرگ بورس، طیالارز، وزیر ارتباطات لوس، وزیر اطلاعات ملوس، پرواز مرغ، خودموزبینی خیار و نمونههای ریز و درشت دیگر، چنان لطمهای به معدل کارنامهی تکراریها زده که حتی بسیاری از آنها که بهار نود و شش مچبند بنفش میبستند و برای شیخ سرخه زلف سرخابی میآراستند، دیگر از روحانی مچکر نیستند. جا دارد اعضای این دولت بروند و دعا به جان کرونا کنند که حواسها را مشغول کووید نوزده کرده و الا کیست که نداند ویروسی بدتر از «دولتمرد بیعرضه» وجود ندارد؟! فیالحال آش آنقدر شور شده که ناظر بر دخالت عناصر بیگانه، عین آب خوردن، اعتراض تبدیل به اغتشاش میشود. این ثمرهی شوم دولت لیبرالها است؛ کسانی که توهم زده بودند راه گشایش اقتصادی، سازش سیاسی است؛ آنهم با شیطان بزرگ. امضای کری، تضمین بیارادگی رئیسجمهور بود؛ آنجا که تقریبا همهی ادارههای دولتی را و تو بخوان کل اقتصاد کشور را معطل لطف توخالی و عنایت پوشالی امثال اوباما و ترامپ و بایدن کرد. کسانی که در معرکهی مناظره، قالیباف را سرهنگ خواندند و خود را حقوقدان، در میدان دولتمردی نشان دادند یک جو همت و حمیت سرباز جبهه و جنگ را ندارند. آن رجل سیاسی که رحل اقامت پای اسپیلت و شومینه میافکند و سر و کاری با خدمت صادقانه ندارد، به گواهی این هشت سال معلوم شد که اگر به دولت هم برسد، ملت را با وعدههای سر خرمن بازیچهی دست خود میکند. گذر زمان کابینهی فعلی، این گمان را به یقین نزدیکتر کرد که مردم بدون دولت کار و دولتمرد کارآمد، تنها کلید میبینند و فقط وعده میشنوند. پاستور جای پاس دروغ توسط پاسورهای دروغگو نیست؛ جای وزرای بیحال نیست؛ جای قیل و قال نیست. ریاست بر قوهی مجریه، مرد مجرب در حوزهی مدیریت اجرایی میخواهد. گاه دعوا با ملت و گاه دعوا با حکومت، بهترین تعریفی است که میتوان از هشت سال ریاستجمهوری شیخ حسن روحانی و شرکای پیر و جوانش ارائه داد. این دولت محکوم است به اتلاف وقت. همان وقتی که میشد متأثر از تجربهی برجام، صرف داخل کرد، عجبا که باز هم دارد پای شلکن و سفتکن سران جدید کاخ سفید به هدر میرود. کاش آقایان عوض اینهمه مقاومت مضحک روی نعش برجام، در مقام عمل به «اقتصاد مقاومتی» باور داشتند. «اقتصاد مقاومتی» سکهی رایج باورمندان به «اقتصاد رانتی» نیست. هر کدام از آنها مرد خود را میخواهد. دومی تنبلها و فرصتطلبهای مسندنشین را دور خود جمع میکند و اولی سنگرسازان بیسنگر را. ماهیت و سرمایهی انقلاب اسلامی «مقاومت» است که قطعات پیشران آن نباید جنس وارداتی اجنبی باشد. اکنون نیز در پسابرجام، شرایط اقتصادی کشور آنقدر تثبیتشده نیست که به هر نامزدی بتوان اعتماد کرد؛ ولو آنکه به حیث گفتمان، مروج اهداف انقلاب باشد. گفت: «به عمل کار برآید؛ به سخندانی نیست». ما در شرایط مخاصمهی جدی و نابرابر با دنیای سرمایهداری قرار داریم. اگر عزم ملی در دوران دفاع مقدس سبب شد که حتی یک ریگ به سردمداران استکبار ندهیم، برای این بود که «تفکر جهادی» بر جسم و جان جامعه حکم میراند و در پیشانی جنگ هم این فرماندهان شهید و سرداران رشید ما بودند که جلوتر از نیروهای تحت امر خود، عرق میریختند. باید برگردیم به عصری که فرماندهی، مسئولیت بود؛ نه ریاست. فیالحال در عرصهی مدیریت اجرایی به مجاهدانی نیاز داریم که بتوانند مجموعهی دولت را به کار بیوقفه وادار کنند. اگر کسی بخواهد پس از «دولت برجام» بر کرسی «دولت جمهور» بنشیند، افزون بر همهی شایستگیها باید مدیری کارآزموده و فرماندهی امتحانپسداده باشد. چرخاندن چرخ ماشین اقتصاد امروز کشور، نیازمند سرداری مجرب است که هم در روزگار جنگ و هم در جنگ روزگار، توان مدیریت جهادی خود را ثابت کرده باشد. بلایی که اعلیحضرت حقوقدان بر سر معیشت ملت آورد، از قضا احتیاج ایران را به سربازها و سرهنگها و سردارها فزونی بخشیده. هشت سال تمام ریش مرتب دیدیم و این خربزه اما برای مردم نان نشد. قوهی مجریه، دولتمرد ریشهدار در کار و جهاد میخواهد. قرار نیست چون با رأی اکثریت قاطع یا شکنندهی مردم، امثال خاتمی و احمدینژاد و روحانی سکاندار دستگاه اجرا شدند، توهم بزنیم ریاستجمهوری بچهبازی است یا تصور کنیم مردم فقط بسیجیهای فلان دانشگاه و بهمان پایگاهند. «رشد اقتصادی» مردی از تبار حاجقاسم میخواهد و هر انتخابی جز این، تنها به افزایش دامنهی مشکلات منجر میشود.