
یادداشتی دربارهی ضمیمهی «سدهی سنگ و الماس» که در روزنامهی «همشهری» منتشر میشود
صد سال به این سالها
بین خرید دوازده تا سیدی سال هزار و سیصد و چهل و نه یا فقط چهار ماه از آن سال مرددم
نویسنده : حسنا مرادی
چهارشنبه است. از صبح پای لپتاپ نشستهام و جستوجو میکنم؛ تاریخچهی هواپیماربایی در ایران، اولین هواپیماربایی در ایران، تاریخچهی هواپیماربایی در جهان و... صفحهها را یکی پس از دیگری باز میکنم؛ از ویکیپدیا تا سایت خبرگزاریها و حتی سازمان هواپیمایی بینالمللی. از بین مطالب مختلف که بیشترشان کپی بییال و دمی از مطلب یک سایت خبری هستند، تکهتکه اطلاعات مختلف را بیرون میکشم و تاریخها را #یادداشت میکنم. اسمهایی را که در متن مطالب آمده هم یک گوشه مینویسم و بعد صحت و سقم هر کدام را بررسی میکنم. از بیشتر اسمها خبری در دنیای اینترنت نیست، اما یکی از اسمها، یک کتاب نوشته و چاپ کرده است. کتاب چاپتمام است و گشتن دنبالش فایدهای ندارد. طاقچه و فیدیبو را هم چک میکنم و ناباورانه در فیدیبو پیدایش میکنم. کتاب را میخرم و تا آخر شب، لابهلای زندگی مادرانه، ریزه ریزه آن را میخوانم. آخر شب که میشود، دیگر فهمیدهام روایت همهی سایتهایی که از صبح دیدهام، از اساس #غلط هستند! حتی آن سایتی که به کتاب مورد نظر ارجاع داده بود، یک بار #کتاب را نخوانده که ببیند روایتش اصلا با مطالب کتاب نمیخواند! آخر شب، بعد از خاموشی خانه، میروم سراغ آرشیو آنلاین مجلات و روزنامههای کتابخانهی ملی. یک ساعتی هم با آن سروکله میزنم، اما نه روزنامهی کیهان آن سال را دارد و نه اطلاعاتش را. ماندهام که چه کنم و در این بیکتابخانهای کرونایی، کجا باید دنبال #مرجع بگردم.
صبح پنجشنبه است. شال و کلاه کردهام بروم #انقلاب دنبال آرشیو «اطلاعات». میدانم که آرشیو «کیهان» را جایی پیدا نمیکنم؛ حتی فروشگاه انتشاراتش هم آرشیوش را ندارد! خدا خدا میکنم فروشگاه انتشارات اطلاعات باز باشد. به راستهی انقلاب نیمهتعطیل میرسم و دو- سه چهارراه را رد میکنم. فروشگاه اطلاعات باز است. آرشیو هر سال را به صورت دوازده سیدی ماهانه میفروشد به قرار هر کدام هفتهزار تومان. بین خرید دوازده تا سیدی سال هزار و سیصد و چهل و نه یا فقط چهار ماه از آن سال مرددم. دوازده سیدی میشود هشتاد و چهار هزار تومان و در نهایت از حقالتحریر مطلبی که میخواهم بنویسم، فقط شانزده هزار تومان باقی میماند! بله! فریلنسری و کار حقالتحریری، درآمدش خیلی کم و تنها در حد بخور و نمیر است! از خیر کل سال میگذرم و فقط چهار ماه را میخرم.
دوباره عصر پنجشنبه است. روزنامههای روزهای مختلف را در آرشیو اطلاعات، بالا و پایین میکنم و با دقت میگردم دنبال روزهای مورد نظرم. کل خبرها را میخوانم و نکتههایی را که برای یک روایت تاریخی مهم هستند، از لابهلای خبرهای شاهستایانهی روزنامه بیرون میکشم. حواسم هست که در یادداشتهای روز قبلم، اسم سازمان منافقین هم آمده. میروم سراغ کتابهای کتابخانهمان و چند کتاب را بیرون میکشم و توی هر کدام، دنبال ردی از ماجرا میگردم. بین هر صفحهای که میخوانم، یک وقفهی اجباری برای رسیدگی به امور خانه بهوجود میآید. برای همین، مدام از کلیدواژههای مهم یادداشت برمیدارم که سرنخ ماجرا را گم نکنم. آخر شب که میشود، ساختار روایتم کامل شده، اما هنوز یکی- دو سؤالم بیپاسخ مانده و بعید هم میدانم در منابعی که در دسترسم هست، بتوانم جوابشان را پیدا کنم. بالاخره بعد از خاموشی خانه، میروم سراغ جان بخشیدن به روایتم از اولین هواپیماربایی ایران.
تکتک روایتهای ضمیمهی «سده سنگ و الماس» روزنامهی «همشهری» با چنین دقتی نوشته میشوند. این ضمیمه، به مناسبت آخرین سال قرن، راوی تاریخ فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی طبیعی ایران در سدهی اخیر است. در هر شماره از این ضمیمه، هر کدام از زوایا و ابعاد جامعهی ایرانی در هر سال به صورت جدا بررسی میشوند، رخداد شاخص آنها شناخته و در نهایت، روایتی نو و منحصربهفرد برای آن نوشته میشود. هر چند شماره هم یک پروندهی ویژه با موضوعی خاص که از مشغولیات آن سالها بوده، کار میشود. همانطور که موضوعات هر شمارهی ضمیمه، تنوع فراوانی دارند، همهجور نویسندهای هم بین نویسندگان صفحات «سدهی سنگ و الماس» پیدا میشود. از روزنامهنگار حرفهای و کارمند گرفته تا مادر فریلنسر بچه به بغلی مانند من برای این ضمیمه مینویسند. در واقع چیزی که اهمیت دارد، نو بودن، جذابیت و صحت روایت هر ستون ضمیمه است. علاوه بر همهی اینها، برای دنبالکنندگان حقایق دستاول از تاریخ ایران، اسناد مهمی منتشر میشود که اغلب این سندها تا پیش از ضمیمهی «سدهی سنگ و الماس» به صورت عمومی در جایی به نمایش در نیامدهاند. تا امروز که نود و یک شماره از این ضمیمه چاپ شده، تاریخشمار آن به سال هزار و سیصد و پنجاه و نه رسیده و در هفتههای آینده اگر کمبود کاغذ و کسری بودجه، گریبان آن را نگیرد و ضمیمه را بالکل تعطیل نکند، به الباقی سالهای پر از حادثه و حماسهی انقلاب خواهد پرداخت. اگر تا به حال خوانندهی ضمیمهی «سدهی سنگ و الماس» نبودهاید، بشتابید که از این پس را از دست ندهید. البته سالهای قبل را هم میتوانید در آرشیو #همشهری پیدا کنید.