#ناشنیده
یلدای نود و نه در سایهی دیوان حافظ از آلبوم دیوانهکنندهی حافظ ناظری لذت ببریم
نویسنده : جواد شاملو
با اینکه این سرآغاز ربط چندانی به موضوع اصلی یادداشت پیش رو ندارد و خود متن مستقلی میطلبد اما از باب اغتنام فرصت، یادی کنیم از مرحوم احمدعلی راغب، آهنگساز برجسته و انقلابی که نوزدهم آذرماه، آهنگ آخرش را با خداحافظی از این دنیا نواخت. راغب، آهنگساز سرودهای ماندگار اول انقلاب همچون «این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد»، «این پیروزی خجسته باد این پیروزی»، «آمریکا آمریکا، مرگ به نیرنگ تو» و «ای مجاهد شهید مطهر» بود. امام خمینی سر همین سرود آخر، شخصا خواستار ملاقات با سازندگانش میشوند، پیشانی راغب را میبوسند: «من قطعهی بیکلام این کار را هم شنیدم؛ مشکلی نداشت». این دیدار و اساسا کارنامهی احمدعلی راغب، در تبیین نسبتهای ناگفتهی موسیقی و انقلاب اسلامی قابل توجه است. از ناگفتههای موسیقی انقلاب برسیم به ناگفتهی حافظ اما نه حافظ شیرازی که همهی گفتنیها را گفته. او اساسا «لسانالغیب» است؛ زبان ناگفتهها... سخن از «ناگفته» آلبوم موسیقی حافظ ناظری است که سال نود و چهار منتشر شد و هنوز هم در هنر این مملکت، یک رویداد مهم محسوب میشود. حافظ «ناگفته» را حقیقتا مانند یک #هدیه برای مردم ایران از آب گذرانده. البته موسیقی پای خیلیها را به فرنگ میکشاند اما حافظ که از خردسالی در آغوش هنر موسیقی زیسته، از نوزدهسالگی برای تحصیل همین رشته به آمریکا میرود و پس از پانزدهسال با دست پر برمیگردد. با آلبومی پرافتخار که توسط یکی از محترمترین اصحاب موسیقی جهان، یعنی شرکت «سونی کلاسیکال» تولید و منتشر شده است. باید به خاطر داشت «سونی کلاسیکال» تنها یک مارک یا برند نیست، بلکه بیش از اینها، همچون امضای افتخارآمیز استادی بزرگ است پای یک اثر و «ناگفته» تنها اثری است از ایران که به چنین جایگاهی دست یافته. حافظ ناظری ضمن استفاده از این موقعیت، نوازندگان بیهمتای جهان را به حضور در این آلبوم دعوت میکند تا هرچه بیشتر به وزانت اثرش اضافه کند. حافظ این آلبوم را همانند یک جام قهرمانی، نمادی ملی تلقی میکند و به همین علت دیوانهوار میخواهد همهچیز آلبومش در بهترین حالت باشد؛ تا جایی که میبینیم عنوان روی جلد آلبوم تنها یک خط نستعلیق ساده نیست، بلکه اثر خوشنویس بزرگ، استاد امیرخانی معروف است. البته موفقیت جهانی «ناگفته» ما را به یاد موفقیت جهانی دیگری در عرصهی موسیقی میاندازد که متعلق به پدر حافظ (استاد شهرام ناظری) است و آن دریافت نشان «لژیون دونور» است که به هنرمندان بزرگی در طول تاریخ تعلق گرفته و موفقیت مهمی برای یک هنرمند به حساب میآید. آلبوم «ناگفته» از جهات مختلفی منحصربهفرد است اما نمایانترین وجه آن، ترکیب حقیقی و همهجانبهای است که میان موسیقی ایرانی و موسیقی غرب ایجاد کرده؛ البته با حفظ ویژگیهای ذاتی هر دو. به این ترتیب که قطعات «ناگفته» تنها همنشینی صرف سازهای ایرانی و غربی نیست، بلکه سازهای ایرانی با الحان و مؤلفههای موسیقی ایرانی نواخته میشوند و سازهای غربی نیز بر بستر موسیقی غرب. این آلبوم ذیل عنوان بزرگتر «پروژهی سمفونی رومی» ارائه شده که «ناگفته» فاز اول آن است. مقصود از #سمفونی در این عبارت، تنها معنای معمول آن که «ترکیب ملودیهای متعدد در راستای یک هارمونی واحد» میباشد نیست؛ بلکه منظور سمفونیای است که در آن دو کهکشان موسیقیایی متفاوت با هم ترکیب میشوند و یا به عبارتی نزدیکتر به فضای موسیقی، با هم میرقصند. مقصود از رومی هم شهرت خارج از ایران مولوی است. اگرچه ترکیب موسیقی سنتی ایرانی با موسیقی کلاسیک غرب، نواهایی پدید میآورد که ممکن است برای گوش ایرانی قدری غریب جلوه کند؛ اما این امر از زیبایی ناب اثر چیزی نمیکاهد. جهت دیگر تمایز «ناگفته» سبک خاص و متفاوت آواز شهرام ناظری است که توسط حافظ نیز پی گرفته شده و پیش میرود. هر دو، هم پدر و هم پسر در این آلبوم به عنوان خواننده حضور دارند. اما دربارهی محتوای قطعات «ناگفته» باید گفت که بیشتر آهنگها بیکلام است و تنها سه قطعه از مجموع شانزده قطعهی آلبوم- شامل دو غزل از مولانا و ابتهاج- کلام دارند. با این همه، تمامی قطعات «ناگفته» به نوعی روایتگرند. روایتگر پدیدههای سترگ و رازآلود کیهانی مانند بیگبنگ، مادهی سیاه و بههم پیوستن کهکشانها و مفاهیم و مقولات عرفانی مانند «هفت منزل عشق». البته روایتی با زبان موسیقی؛ به طوری که روح این مفاهیم در حد درک آهنگساز در قطعات موسیقی جاری باشد. اینکه موسیقی بر مبنای یک سناریو و داستان ساخته شود و ترجمهی متفاوتی از یک پدیده یا ماجرا باشد هم، نه بد است و نه بدعت. مجید انتظامی در سمفونی «حماسهی خرمشهر» مراحل مقاومت، اشغال و آزادسازی خرمشهر را به زبان موسیقی روایت میکند. چایکفسکی (آهنگساز شهیر روس) همین کار را با جنگ هزار و هشتصد و دوازده روسیه و فرانسه در قطعهای پانزده دقیقهای انجام میدهد. آنتونیو ویوالدی (از آهنگسازان بزرگ جهان) در آلبوم معروف «چهار فصل» میکوشد فصول را به زبان موسیقی ترجمه کند و شگفت آنکه در قطعهی «بهار» این آلبوم، گویی شکوفههای سپید بهاری را میبینیم که زیر باران نور آفتاب و در پسزمینهای از آبی خالص آسمان باز میشوند. البته احتمالا این قطعه را اغلب مردم شنیدهاند اما شوربختانه، یا در پیامهای بازرگانی مهوع و شنیع و یا بدتر از آن، هنگام زنگ خوردن تلفنهای پاناسونیک، که هر دو موجب لرزش تن مرحوم ویوالدی در گور میشود. اینهم مانند حکایت قطعهی معرکهی پیانوی بتهوون است که سالها نشانهی ورود ماشین جمعآوری زباله به کوچههامان بود. از نوستالژیها بگذریم. «ناگفته» پیشنهاد شب یلدایی ما به خوانندگان روزنامهدیواری حق است تا در سایهی دیوان حافظ، از آلبوم دیوانهکنندهی حافظ ناظری لذت ببرند و در طولانیترین شب سال، به اعماق آسمان رازآلود و اسرارآمیز شب سفر کنند. به ویژه قطعهی «زندگی» که با غزلی از امیرهوشنگ ابتهاج و آواز شهرام ناظری، یکی از زیباترین قطعات این آلبوم را میآفرینند.